داروینیسم اجتماعی
اصطلاح داروینیسم اجتماعی اولین بار توسط “هربت اسپنسر” یکی از فیلسوفان قرن 19 و از طرفداران داروین مطرح شده است. وی تکامل را نه تنها یک علم، بلکه شیوهای از زندگی از جمله زندگی اخلاقی میدانست. از دیدگاه وی تکامل خوب است و ما انسانها باید نیروهای تکاملی را تقویت کنیم یا دست کم در برابر پیامدهایش مقاومت نکنیم. به عقیده اسپنسر تنها با پیروی از قواعد تکاملی میتوان امید به پیشرفت زیستی و اجتماعی داشت. داروینیسم اجتماعی به معنای بهرهگیری از نظریه داروین یعنی بقای برترینها در تحلیل رویدادهای اجتماعی است و حوزههای گستردهای را از بقای جوامع ثروتمند و نابودی جوامع فقیر تا موضوعات سیاسی و تحلیل بقای افراد زورگو در برابر افراد ضعیف را در برمیگیرد. به عقیده اسپنسر نابودی موجوداتی که توانایی کمتری برای انطباق با محیط دارند هم طبیعی و هم ضروری بوده و سبب تعالی جامعه و نژادها میشود. اسپنسر نظریه انتخاب طبیعی داروین را بقای اصلح نامیده است و به نوعی این نظریه به ابزار توجیه ایدئولوژیک نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی تبدیل شده است.
در یک مثال از محیط طبیعی کوسههای کله چکشی نوع جهش یافته کوسههای معمولی هستند، با توجه به اینکه قدرتشان خیلی زیاد است امکان دارد در یک سیر تکاملی و با گذشت زمان مشخص به گونه برتر در خانواده کوسهها تبدیل شده و گونه غالب شوند. حال شرایطی را تصور کنید که انسان به این گونه خاص توجه کرده و شروع به غذا دادن به این گونه بکند و از غذای کوسههای معمولی کم کند. در این حالت با دخالت انسان به احتمال خیلی زیاد بازه زمانی تبدیل شدن این نوع کوسه به گونه برتر کاهش یافته و با دخالت یک عامل خارجی درصد تحقق و امکان این فرآیند تکاملی افزایش خواهد یافت.
این مثال را می توان در یک جامعه انسانی نیز بررسی کرد، جامعه ای که به واسطه ضعف در ساختارهای فرهنگی موجود الگوهای فرهنگی مناسبی در آن وجود ندارد و به شدت قابلیت پذیرش الگوهای ناهنجار را دارد، در این جامعه اگر به یک خط فکری ناهنجار سرمایه اختصاص داده شود به دلیل نبود الگوهای فرهنگی با ثابت و قوی امکان خطر انحطاط بیشتر شده و بازه زمانی این فرآیند کوتاهتر خواهد شد. مثلا یک هنرمند که الگوی رفتاریاش با سنت و فرهنگ پیش زمینه کاملا متفاوت است و دچار انحطاط است مورد حمایت مالی بزرگی قرار گیرد، این حرکت و سرمایه گذاری سنت فرهنگی جامعه را (چه مثبت چه منفی) تحت تاثیر قرار داده و دگرگون میکند. درآمد مالی حاصل از این سرمایه گذاری در یک چرخه تبلیغاتی روز به روز بزرگ تر شده و لذا اقشار بیشتری از جامعه را درگیر کرده و بر روی آنها اثرگذاری خواهد داشت و ما شاهد داروینیسم اجتماعی و یک جهش در طبقات محتلف جامعه خواهیم بود.
تغییرات بسیار بزرگ در فرهنگ به واسطه اقتصاد و سرمایه گذاری رخ خواهد داد و در جوامعی که فرهنگ سنتی و قدیمی ضعیف است خطر بروز الگوهای هنجارشکنانه بسیار زیاد خواهد شد و با تکیه به سیستمهای اقتصادی، جامعه هرچه سریع تر به سمت انحطاط حرکت و به طور کامل دگرگون خواهد شد و ارزشهای پیشین با ارزشهای جدید جایگزین شده و در آینده ضد ارزش به ارزش تبدیل میشود. حرکت در جهت مخالف و رفتارهای هنجارشکنانه نسبت به فرهنگ پیشین بدون هیچ دلیلی بار ارزشی پیدا کرده و به سرعت در جامعه مخاطب، رشد یافته و جهش یا داروینیسم در جامعه شکل خواهد گرفت و این پدیده به واسطه پشتوانه اقتصادی رخ خواهد داد و به جای ارتقاء فرهنگ موجود و رفع نواقص موجود تغییر جهت داده و تبعات منفی بیشتری خواهد داشت. نتایج این تغییرات بزودی در نسل آیندهی جامعه نمود پیدا خواهد کرد و الگوهای رفتاری افراد جامعه را کاملا تحت تاثیر قرار خواهد داد و باعث شکاف میان نسلی شده و جامعه دیگر پویا و همگن نخواهد بود.