تعهد یک معلول یا عامل

می شود خوشبختی یا تعهد را در دیگری به وجود آورد؟ پاسخ به این سوال را می توان بر اساس این دیدگاه فلسفی داد: کسی که در وجود دیگران عشق، امید و یا زندگی می کارد، زندگی خودش نیز سرشار از عشق، امید و زندگی می گردد. مفاهیم انتزاعی که در وجود انسان احساس می شوند را شاید بتوانیم به دو دسته کلی تقسیم بندی کنیم. دسته ای که عامل هستند و دسته ای که معلول بوده و در نتیجه یک یا چند عامل به وجود می آیند.

چنانچه قبول کنیم مفاهیمی نظیر امید و عشق عامل هستند و می توانند کاشته شوند، تعهد نمی تواند یک عامل باشد، یک معلول است و شما نمی توانید در وجود دیگری آن را بوجود آورید، زنده کنید و یا بکارید. تعهد در نتیجه یک رفتار و عمل به وجود می آیند، تعهد مانند امید نیست که با القای آن به دیگری فرد متعهد شود، این پدیده معلول است و از نتیجه یک عمل دیگر ساطع می شود.

تعهد را یک حس می انگاریم و برای روشن شدن موضوع، حضور و یا عدم حضور آن را به صورت یک مثال در جامعه بررسی می کنیم. احساس مسئولیت پذیری و تعهد یک فرد نسبت به شخص یا کار و عقیده اش، نکته ارزشمندی است که باعث تعالی فردی و اجتماعی انسان می شود اما در صورتی که محیط اطراف یا فرد مقابل اش فاقد این حس بوده یا بعضا با آن مخالف باشند، انسان در حفظ این ویژگی ارزشمند دچار مشکل خواهد شد. فردی که نسبت به شغل خود احساس تعهد و انجام وظیفه می کند، و همکارانی دارد که فاقد این حس می باشند، در محیط کار خود دچار چالش شده و برای از بین نرفتن این حس ارزشمند باید عمل متقابلی را انجام دهد. شاهدان کنشگر غیرواقعی (موافق و مخالف) دسته ای هستند که به شدت می توانند شرایط را برای این فرد دچار چالش و بحران کنند.

راهکار اول جابجایی و نقل مکان و یا دور شدن از چنین محیطی است. در واقع انسان از افرادی که بر این حس ارزشمند او اثر منفی می گذارند دور شده و فاصله می گیرد. در راهکار دوم این افراد گروه و کلونی خود را با افراد مشابه خویش تشکیل می دهند، در واقع افرادی که مانند خود متعهد هستند را در آن مجموعه شناسایی کرده و بدون اعتنا به دیگران کلونی خود را ساخته و بر مبنای آن عمل و رفتار می کنند. تشکیل کلونی های مختلف باعث جدایی و از هم گسیختگی یک جامعه شده و بقای آن را در بازه های زمانی طولانی مدت به خطر می اندازد و روح جمعی جامعه دچار بحران شده و هویت واحدی نخواهد داشت.